در این برزخ
در این وادی حسرت
توان هیچ فریادی نخواهی داشت
سکوتت می شود فریاد وحشتزا
برای هر سلامی باز خواستی هست
برای هر نگاهی جرم ،بس ناخوانده داری
صدایت می شود بغضی گلوگیر
نگاهت می شود تاریک و نابینا
کجا یابی عصای کور دانایان عالم را ؟
بگو ،این جرمی ندارد آنچنان سنگین
مفاهیم بس دروغین اند