اجازه
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۴۴ ب.ظ
خسته ام از این همه فریب
یا نه
شکسته ام با این درد قریب
آقا اجازه
صحبت امروز و دیروز و فردا نیست
حرف از همه لحظه است ،بی تابم
نه نیرنگی ،نه دلتنگی ،نه حتی لحظه ی ننگی
دلم از درد تابی جز شکستن ها نمی یابد
فقط یک جرعه،فقط یک جرعه می خواهم
نه آبی ،نه غذایی ،یاد تو را سخت خواهانم
منم ،محبوب دیروزت
و یا نه ، دلسرد امروزت
نه دستانت برای درد من دستان همدردی است
نه چشمانت چنان هر روز برایم شور و آگاهی است
دل تنگم نه دل تن گم
دلم را هر روز له میکنم و هر شب باز پیوندی دوباره می زنم دل را
چرا این رنج حرمان هیچ پایانی ندارد ،خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای مـن ؟!
- ۹۲/۰۲/۲۰